دل سروده ها

ساخت وبلاگ

سلامت می کنم جانا که از جان دوست تر دارم             تو را ای جان شیرینم ! عزیزم! عشق من ! ای بهتر از گلها دل سروده ها...

ما را در سایت دل سروده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : valyallahhemmat بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56

...دیدار رویتدلم در کوچه ی دیدار رویتشده پابند پیچش های مویتوفا می جویم از دست تو ای گل!بده صهبای عشقی از سبویتسمن بویان ، همه مدهوش و مستندپری رویان ، تو را چون بت ، پرستندتو یی معبود چشمانی که وقتیتو را دیدند بت ها را شکستندتمام بوستان ، سبز ازنگاهتخمیده قامت گل ها به راهتدل نرگس رود از کف ، چو بیندطلوع نرگس از چشم سیاهتامید دیدنت را ای بهاراننخوابیدیم حتی در زمستانردای برف هم ما را نپوشانْدکه در آغوش گیرم سبزه زارانمحبت را محبت از تو نام استشراب پاک ، بی رویت حرام استشب چشم تو را هر صبح صادقتمام قامت نرگس ، قیام استهمه گل ها لطافت از تو دارنداقاقی ها به شوقت سر برآرندیقین می دانم ای سبز شکوفا !زمستان های من با تو بهارندنیاز دست هایم در نیایش !خداوند شکوه هر ستایش !مرا با خود ببر تا عشق تا گلکه یابد کارم از عشقت گشایش۹۱/۵/۲۱ + نوشته شده در  یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ساعت 7:10&nbsp توسط ولی الله همت  |  دل سروده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دل سروده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : valyallahhemmat بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56

موشح، آشفته وپریش(مُوَشَّح) : سروده ای را گویند که جمع حروف اول ابیات یا مصراعها نام شخص ، اشخاص یا ... بشود . حروف اول بیتها را کنار هم بگذارید تا ...(اُ)اُفتد از یک درخت، گاهی سیبکه به باغی رسد از آن آسیب(س)سیبِ ما از درخت،چون افتادرفت بر باغ و باغبان، بیداد(ت)تبرغم صنوبران را بُردمرگ آمد وَ شاعران را برد(ا)آه ،آتش فکند در سینهزنگ ماتم گرفت آیینه(د)دل غنچه شکست چون شیشهشد عزادار شعر و اندیشه(ا)آب چشمان مثنوی خون شدشعر نو از فِراق،مجنون شد(ن) ناله شد با دل غزل همدمشد غزل چارپاره از ماتم(آ) آتش غم نشست بر دلهانَقل اندوه، نُقل محفل ها(ش) شد قصیده ز داغ، نیلی پوشغم،رباعی گرفته در آغوش(ف)فاتح عرصهٔ غزل هارفتشاعر لهجهٔ عسل ها رفت(ت)« ترجمان گل »از جهان کوچید«خوشه» از داغ باغبان خشکید(ه)هنر و شعر و شاعری افسردمرگ وقتی که شاعران را برد(و)وارث خلق و خوی آشفتهدر جــوارِ مــزار او خفته(پ)پدری با پسر، سفر کردندغُصه در دامن هنر کردند(ر) روح «پردیس» شد پریش از غمگشته آشفته، شعر از این ماتم(ی)یک جهان از غم دو گل پژمردماه مرداد، یخ زده و افسرد(ش) شعله افتاد در نِیِستان هاشد خزانی تمام بستان ها(ز) زخم مانای تازه این داغ استسیب افتاد و غمزده باغ است(ن) نابهنگام مرگ آن قوهاکرده نیلی پرِ پرستوها(د) دوستان! شاعران اگر خفتندنکته در شعر شان به ما گفتند(ه) همچو آشفته باش، این نیکوست«هنر مرد بِهْ ز دولت اوست»(اَ) از پریش این سخن بُوَد ای دوستپسری را پدر شدن نیکوست(ن) نام آن شاعرانِ جاویدانهست مانا چوعشق در دوران(د) «دوستان اشک را صدا بزنید»۱کف به نامِ دو آشنا بزنیدمرداد ۱۴۰۱خوشه و ترجمان گل شمع : از آثار استاد آشفته شهرضایی پردیس : مجموعه اشعار استاد پریش شهرضایی۱- تضمین از استاد پریش + نوشته دل سروده ها...ادامه مطلب
ما را در سایت دل سروده ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : valyallahhemmat بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 17:56